دارچین

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی.

دارچین

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی.

باغ


کافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو کند
آن لحظه گریخته ی جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
شهری که زادگاه من و زادگاه توست
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کواکب ستاره ایست.


پ.ن:نادر نادرپور

نظرات 1 + ارسال نظر
آرشید پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ق.ظ http://arshid.blogsky.com

سلام
بسیار زیبا بود
و بیکران سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد