دارچین

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی.

دارچین

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی.

 این آدم هایی که اول صبح دعای خیر برات میکنن اینا خیلی خوبن .

یک استاد داریم خیلی مهربونه

از اونایی با شاگرداشون رفیقن

همونایی که کلاس هاشون غلغله است بی اونکه حضور غیاب کنن

از اوناییه که به انسانیت احترام میزارن

از اون مردایی که برای زن بودن حرمت قائلن چه مادرش چه زنش چه خواهرش چه شاگردش

امروز روز زن و بهمون تبریک گفت یکی از قشنگ ترین تبریک هایی بود که شنیدم از اون تبریک ها که همه ی روزت و قشنگ میکنه.


با من بمان ای دوست.











این در لعنتی

حالا هی بیا از هم دورتر شیم

با هم حرف نمیزنیم

به عکس های هم نگاه نمیکنیم

من دیگه موهام آبی نیست

دیگه بوی نعناع نمیده

تو ریش گذاشتی

دوست های مشترکمونو ریختیم دور

تو غرق شدی تو مواد

من تو روزمرگی

حتی خاطراتو مرور نکنیم

اما من بااین در لعنتی چکار کنم که هر وقت دستمو لای خودش له میکنه بهم میگه که دارم به تو فکر میکنم .بگو با این در لعنتی چکارکنم؟؟؟



پ.ن: تو میدونی فقط تویی که میدونی وقتی دستمو میزارم لای در یعنی دارم به تو فکر میکنم.

دل بی تو به جان امد

وقت است که باز آیی.










پ.ن:وقتی تو با منی من به اخلاق پایبند ترم

امان امان از وقتی که تو نیستی